تو که يک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حيف باشد که تو باشي و مرا غم ببرد
آقا براي تو نه ! براي خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کني مرا
من گم شدم ؛ تو آينهاي گم نميشوي
وقتش شده بيائي و پيدا کني مرا
اين بار با نگاه کريمانهات ببين
شايد غلام خانه زهرا کني مرا
کي ميايي و خالي زمان را با قدم هايت هاشور مي زني
نگاه تسبيح مادربزرگ به غروب جمعه خشک شده است