دل نگــــفتــــــــه هــــــــا
خدا به شیطان گفت: لیلی را سجده کن. شیطان غرور داشت، سجده نکرد. گفت: من از آتشم و لیلی گل است. خدا گفت: سجده کن، زیرا که من چنین می خواهم. شیطان سجده نکرد. سرکشی کرد و رانده شد؛ و کینه لیلی را به دل گرفت. شیطان قسم خورد که لیلی را بی آبرو کند و تا واپسین روز حیات، فرصت خواست. خدا مهلتش داد. اما گفت: نمی توانی، هرگز نمی توانی. لیلی دردانه من است. قلبش چراغ من است و دستش در دست من. گمراهی اش را نمی توانی حتی تا واپسین روز حیات. شیطان می داند لیلی همان است که از فرشته بالاتر می رود. و می کوشد بال لیلی را زخمی کند. عمریست شیطان گرداگرد لیلی می گردد. دستهایش پر از حقارت و وسوسه است. او بدنامی لیلی را می خواهد. بهانه بودنش تنها همین است. می خواهد قصه لیلی را به بی راهه کشد. نام لیلی، رنج شیطان است. شیطان از انتشار لیلی می ترسد. لیلی عشق است و شیطان از عشق واهمه دارد. خدا عشق را مجهول آفرید تاهرکس آن را با خودی خودش تفسیر کند.... آرتور اش قهرمان افسانهای تنیس هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده، به بیماری ایدز مبتلا شد طرفداران آرتور از سرتاسر جهان نامههایی محبتآمیز برایش فرستادند. یکی از دوستداران وی در نامه خویش نوشته بود: “چرا خدا تو را برای ابتلا به چنین بیماری خطرناکی انتخاب کرده؟” آرتور اش، در پاسخ این نامه چنین نوشت: وقتی که من جام جهانی تنیس را در دستهایم میفشردم هرگز نپرسیدم که خدایا چرا من؟ .................................................................................................. ز مـــن مـپـــرس گاه نمیدانم چه پیامی را بهانه کنم تا از حال تو با خبر باشم امروز دلتنگی را بهانه کردم فردا را چه کنم بعضی وقتها سکوت میکنی چون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرف بزنی بعضی وقتها هم سکوت میکنی چون واقعا حرفی برای گفتن نداری بعضی وقتها سکوت یه اعتراضه ، بعضی وقتها هم انتظاره اما بیشتر وقتها سکوت واسه اینه که هیچ کلمه ای نمیتونه غمی رو که تو وجودت داری توصیف کنه دلتـنگـــــم هــــــمـــین و ایــــــن نیــــــاز به هــــیچ زبـــان شاعــــرانه ای نــــدارد مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا آرے نیـمـه گم شدهے ِ دیگـرے، به اشتــبـاه! تـَمـام ِمـَـن شـده بــود خودت را از کسی پس نگیر دلم میخواهد خــــدا جــــون .... کــــافیست کمــــی دلت گرفتــــه باشــــد غروب هــــا همه شــــان جمعـــــه می شونــــد! برآیــــــمـ دعــــــآ کــــــن
بــــرای بــــا او بــــودن بــــایــــد مــــرد بــــود
نــــه نــــر..............!!!
در سرتاسر دنیا بیش از پنجاه میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقهمند شده و شروع به آموزش میکنند. حدود پنج میلیون از آنها بازی را به خوبی فرا میگیرند. از آن میان قریب پانصد هزار نفر تنیس حرفهای را میآموزند و شاید پنجاه هزار نفر در مسابقات شرکت میکنند. پنج هزار نفر به مسابقات تخصصیتر راه مییابند. پنجاه نفر اجازه شرکت در مسابقات بین المللی ویمبلدون را مییابند. چهار نفر به مسابقات نیمهنهایی راه مییابند و دو نفر به مسابقات نهایی.
و امروز وقتی که درد میکشم، باز هم اجازه ندارم که از خدا بپرسم: چرا من؟
کــــه چــــه اندازه
دلـتـنـگــــــــم!
دلـــــی کــــه تــــــو
در آن جـــــــای بـگـیــــــــــری
هــیــچ گــــــــاه
تــنـگـــــــــــــــ نــخـــــواهــــــد شــــــــد !
گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
پیش طبیب آمدهام، درد میکشم
شاید قرار نیست مداوا کنی مرا
من آمدم که این گره ها وا شود همین!
اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا
حالا که فکر آخرتم را نمیکنم
حق میدهم که بنده دنیا کنی مرا
من، سالهاست میوه ی خوبی ندادهام
وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینهای گم نمیشوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانهات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
شاید
این تنها چیزی باشد که او دارد
وقتی که می گویی
«دوستت دارم»
خوب به این جمله فکر کن
شاید
نوری را روشن کنی که با خاموش کردن آن،
به خاموش شدن او ختم شود
کسی «باشد»
«خوب» باشد...
«مهربان » باشد...
« بس» باشد...
همه ی این بودن هایش فقط برای من باشد...
فقط برای مـــــــــــن.....
اگه یه روز فراموش کردم خــــدای ِ بزرگی دارم ؛
تــــو فرامــوش نکن که بنــــده کوچیکی داری ،
با نوازشی و یا شایــــد تلنگــــری آرام وجــــودت را ،
همــــراهیت را ....
مهــــربانی و بزرگــــی ات را برایــــم یادآوری کــــن ... !!!
همین که هســـتی
همین که لابـــه لای کلـــماتم نفــــس میکشـی
همین که پنـاه ِ واژه هایـم شـده ای
همین که ســــایـه ات هسـت
همین که کلماتم از بی "تــو"یی یتـیم نـشده اند
کافیسـت بـرای یک عــــمر آرامـــــش...
بـــــــاش!
حتــــی همین قدر دور
...
چشمـــــــآنهـ " تــــو "
گلهـــــــآے آفتــــآبگردآن انــــــد
بهـ هـر کجــــــآ نگــــــآهـ کنے
" خــــــــــــدآ "
آنجآستــــــــــ ....
Design By : Pichak |